رمان

معرفی اولین رمان وبلاگ
شخصیت ها
مرینت دوپن چنگ: دختر جنگجو. لجباز عاشق کالاف
ادرین اگرست: پسری ارام. رمانتیک. عاشق کتاب خوندن
شخصیت های اصلی بودن
شخصیت های فرعی
الیا سزار: دختری شجاع و دلیر ولی از عصبانیت مرینت میترسه عاشق ماجراجویی
نینو لاحیف: پسری موادب و مهربون. عاشق دوستش و خانوادش
لایلا راسی: دختری سلیطه و مغرور و از خود راضی. عاشق پارتی و دوست پسر جعلیش الکس
الکس کوفین: پسری خودشیفته. از دوست دخترش متنفره و سعی از دستش دارع. عاشق ماینکرفت پلی کردن با رفقاش
لوکا کوفین: پسری جذاب و بانمک. عاشق بسکتبال بازی کردن و از خشم الکس میترسه.
سندی تنیکلز: دختری سرزنده و شاد ولی یکم دیوونه علم و یادگیری ولی این یادگیری کار دستش میده.
خب دوستان این از شخصیت هامون
بریم سراغ خلاصه ای از داستان.
روزی عادی در پاریس بود.
شهری زیبا و ساکت؛ ارام.
ولی امروز با بقیه ی روز ها فرق میکرد امروز در مطب
میکرزید و صدای وحشتناکی از بیرون میومد
پسر وقتی رفت بیرون تا ببینه چه خبره با صحنه ی
ترسناکی روبرو شد
صحنه ای که اگر کس دیگری بود اورا چنان وحشت زده میکرد که تا به حال به شلوارش مایع زردی بجه میگذاشت ولی پسر داستان ما انقدر شجاع بود
که میخواست اومدی برای انسان ها باشد.
اولین و اخرین امیدِ بشریت.
خب دوستان همونطور که فهمیدید زبان داستان
از زبون ادرین هستش
امید وارم از این داستان خوشتون بیاد.
قول میدم تا فردا. و پس فردا پارت 1 رو بدم.
بای بای.